پسته بابا و مامان
پسته خندان مامان و بابا ساعت 3 صبح بیدار شدو هوس بازی داشت بهش شیر دادم و پوشکشو عوض کردیو بدون اینکه باهاش حرف بزنیم اخه خیلی خوابمون میومد ولی این کوچولوی با مزه ما با نگاهش خندمون در اورد و مارو مجبور کرد باهاش بازی کنیم تا ساعت 4 بعدش با ارامش چشمای تیله ایشو بست و خوابید.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی